یا زهرا (س)
هر سال منم عبد عطایت مادر
خوشبخت شدم من از دعایت مادر
نوروز که قابلی ندارد بیبی
صد عید ، الهی به فدایت مادر . . .
.
.
.
باز نوروزی دیگر و باز فاطمیهای دیگر
و باز سالی جدید و بهاری دیگر در راه
و باز امامی منتظرتر از روزی دیگر
و امسال نوروزی فاطمی داریم
در نوروز فاطمی ایامتان خدایی و متعالی . . .
سال نو مبارک
این بهار که بیاید
می خواهم قلب شب نما و سیاهم را
به گردباد چرخش روزگار بدهم
و چشم هایم را بچرخانم
تا حول محور زیبایی ها فرود بیاید
و حول کند در جایی که
احسن الحال را ببیند
این جا جای کسی خالی ست
که تدبیر روز و شب به دست اوست
روزهای تقویم جمعه هایش را
برای او به خون نشسته است
این جا، جای قلب و چشم
و روز و شب مان خالی ست
ای کاش این جمعه بیاید
احسن الحالمان کند!
کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد
سوار صاعقه پا در رکاب خواهد شد
کدام جمعه ز عطر بهشتی گل یاس
بهـار غرق شمیم گـلاب خواهد شد
آقــا جـان نـخوان....
هـر دوشنـبـه و پـنـج شنبـه داغ ِ دل تـازه میکـنی کـه چـه ؟
کـم غصـه داری ؟!
پـرونـده من کـه خـوانـدن نـدارد عـزیـز دل
خستـه ام از ایـن احسـاس هـای فـلـه ای ؛
پُـرَم .. بـدجور......
نـه ! مـن یکی اهل عمـل نمیشـوم....
راوی ارونـد میگفت کـه تـو روی مـا حساب بـاز کـرده ای ؛
جـسارت است ولی ، مـعطـل مـن یـکی نبـاش ... !!!!!
امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:
« هیچ نوروزی نیست مگر اینکه ما در آن روز انتظار فرج مهدی(ارواحنا فداه) را داریم ،
زیرا نوروز از ایام ما و شیعیان ماست که فارس ها آن را حفظ کرده اند. »
(وسائل الشیعه ج8 ، ص173) – (بحارالأنوار ج۳ ، باب۲۲ ، ص۸۰)
ولی امسال نوروز حال و هوایی دیگر دارد .
این بار هفت سین دلم فقط یک سین دارد ، آن هم سلام بر مادر عزیزمان فاطمه زهراء(سلام الله علیها)
و چه وسعتی دارد همان یک سین !
امسال رزق و روزی خود را از تنور خانه علی و فاطمه(سلام الله علیهما) طلب می کنیم.
امسال پسر بزرگوارشان مهدی فاطمه(عجل الله فرجه) عزادار است و شاید هفت سین او با ما فرق می کند.
سیلی کین ، سوز دل ، سوی چشم ، سقط محسن ، سجاده خونین ، سوختن پشت در و سین آخر ، سینه مجروح مادر...
کم کم خانه علی(علیه السلام) سوت و کور می شود و زینبـین و حسنین بی مادر ...
از وبلاگ: پدری مهربان http://mahdiyar1993.blogfa.com
ای صفای حرمت بیشتر از کوی بهشت!
به مشامم رسد از تربت تو بوی بهشت
باغ جنت به دل انگیزی درگاه تو نیست
می برد دل بخدا کوی تو از کوی بهشت
گفته ای هرکه زیارت کند از صدق مرا
میکنم بدرقه اش تا در مینوی بهشت
به امید کرمت در حرمت آمده ام
نا امیدم منما ای گل خوشبوی بهشت
بخدا دلخوشیم مهر و تولای شماست
جذبه مهر شما میکِشدم سوی بهشت
ماه دوازدهم در حال تمام شدن است
ولی
ماه دوازدهم نیامد...
رها کنید دگر صحبت مداوا را
فراق اگر نکشد ، وصل می کشد ما را
تمام عمر تو ما را نظاره کردی و ما
ندیده ایم هنوز آن جمال زیبا را
قسم به دوست که یک موی یار را ندهم
اگر دهند به دستم ، تمام دنیا را
تمام عمر به خورشید و ماه ناز کنم
اگر به خانه تاریک من نهی پا را
نسیم صبح ز راهی که آمدی برگرد
ببر سلام ز من آن عزیز زهرا را
فکرشو بکن سال دیگه این موقع …
همه ی خانواده دور همیم …
مجردا به عشقشون رسیدن …
متاهلا هم که منتظر بچه بودن بچه دار شدن …
اون لبخندایی که از خونواده ها ،ماه ها، شاید سال ها دور شده بود بازم به لباشون نشسته
اونایی که بدهی داشتن ،خدا در گنجینه رزقشو براشون باز کرده …
و لباس عافیت برا بیمارا دوخته شده …
و در آخر همه اونایی که تو این سالها به هر دری زدن بسته بود
خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت براشون باز کرده درهای باغ بهشت دیگری
بعد همینجور که صدا قهقهه میاد به آرزو هایی که امسال کردیم فکر کنیم و با خودمون بگیم : دیدی همچی درست شد؟
دیدی الکی انقد حرص خوردی؟
اخر اسفندتون پر از رنگ خدا…
امشب غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال که بر باد فنا رفت، نخـــور!
به خدا حسرت دیروز عذاب است!
مردم شهر به هوشید …؟
هرچه دارید و ندارید بپوشید و برقصید و بخندید
که امشب سر هر کوچه خدا هست ؛
روی دیوار دل خود بنویسید خدا هست
نه یکبار و نه ده بار که صد بار به ایمان و تواضع بنویسید
خـــدا هست …

حاضری حضرت مهدی به تو ظاهر گردد؟
ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟
باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟
خانه ات لایق اوهست که مهمان گردد؟
لقمه ات درخور او هست که نزدش ببری؟
حاضری گوشی همراه توراچک بکند؟
با چنین شرط که درحافظه دستی نبری؟
واقفی برعمل خویش تو بیش از دگران؟
می توان گفت تو را شیعه ی اثنی عشری؟
یه لحظه فرض کن آقا بیاد
خب
حاضری لپ تابتو بدی آقا چک کنه؟!
حاضری history مرورگرتو چک کنه؟
حاضری اس ام اس های گوشی تو بخونه؟
حاضری فیلمایی که تو گوشی ولپ تاپت داری آقا ببینه؟
اگه خجالت میکشی عکسای گوشیتو آقا ببینه پس لاف ظهور وانتظار نزن….
آقا جان شرمنده ام ...
از وب سایت: http://javanenghelabi.ir//
سلام مهربانم
قلب پاره پاره ام بهانه می گیرد
جوابش با خودت
...
من دیگر نمی توانم پاسخگوی بیچارگی اش باشم
حواله ام نکن به این در و آن در
جز تو دری نیست
جز تو گشایشی نیست
ای به فدای دل تنهای تو
"چقدر کم هستم"
چقدر برای "فدای تو شدن" کم هستم
مرا ببخش
که حتی لایق به فدای تو شدن هم نیستم...
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام سلامی به گرمیه اشــــک فاطـــمه
رسیده عید و دل ها شاد و خرم
همه در فکر دیدارند با هم
همه اماده اند سفره بچینند
به فکر سفره های هفت سین اند
منم در سفره دارم هفت سین را
ولی توام شده با داغ زهرا(س)
بود سین نخستین سیلی کین
به روی مادرم با دست سنگین
ببین بر سفره سین دومم را
که سویی نیست در چشمان زهرا
بگویم سین سوم تا بسوزی
که مادر سوخت بین کینه توزی
از این ماتم دل حیدر غمگین است
که سین چهارمم سقط جنین است
به روی سفره سین پنجم این است
سر سجاده اش زینب حزین است
شده سفره پر از اشــــک شبانه
ششم سین مانده سوت و کور خانه
چه گویم عزیز از سین اخر
بود آن سینه ی مجروح مادر
خدا وقتی نخواهد؛
عمر دنیا سر نخواهد شد…
گلوی خشک صحرایی
به باران تر نخواهد شد…
و تا وقتی نخواهد
برگی از کاجی نمی افتد…
و باغی از هجوم داس ها
پر پر نخواهد شد…
خدا وقتی نخواهد
دانه ای کوچکتر از باران، گلی بالا رونده مثل نیلوفر نخواهد شد…
و کرم کوچکی… پروانه ای زیبا… و کوهی سخت… عقیق و شیشه و اینه و مرمر نخواهد شد…
خدا وقتی بخواهد می شود وقتی نخواهد نه…
گلی بازیچه ی طوفان غارتگر نخواهد شد…
خدا وقتی بخواهد غیر ممکن می شود ممکن…
ولی وقتی نخواهد واقعا دیگر نخواهد شد…
زير سنگينی بار معصيت خم می شويم
روی دوشت کوله باری مملو ازغم می شويم
انتظارِ انتظار از ما نداری ، وای ما
پرده برداری شود ، رسوای عالم می شويم
گرچه می دانم چرا دلواپسی آقا ! ولی
غصه ی ما را نخور، يک روز آدم می شويم
ما که با خشکيدگی چشمه های چشممان
روضه ی جدت که باشد مثل زمزم می شويم
.
.
.
دوستت داريم اما حيف عاشق نيستيم...
بعد از اين عمری اگر باقی ست کم کم می شويم
علی اصغر ذاکری
از وبلاگ: http://jome-sabz.blogfa.com/
باید دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفته ای ؛ تحویل دهی ...
خواه با فرزندی خوب ،
خواه با باغچه ای سرسبز ،
خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی ،
و اینکه بدانی
حتی فقط یک نفر با بودن تو ساده تر نفس کشیده است ٬
این یعنی تو موفق شده ای ...!
" گابریل گارسیا مارکز "
السلام علیک یا ابا صالح المهدی (عج)
آقا جان این جمعه هم گذشت...
با ندبه ی صبحی که نزدیک ظهر خوانده شد!
و با نماز سبزت که بعد از اذان مغرب خوانده شد بجای دم غروب....
اقا جان ببخش مرا...
اقا جان شرمنده ام از این همه کوتاهی و گناه!
اما ....
آقای خوبی ها
درخواست و خواهشی دارم مولا جان
یک جمعه مانده به جمعه اخر سال...
به جمعه آخر سال 93 یک هفته مانده!
این سال عجیب که شروعش جمعه
نیمه شعبانش جمعه
و پایانش جمعه ...
اقا جان خواستم بگویم می شود این جمعه که گذشت اما
" جمعه آخر سال..... می شود بیایی؟؟؟ "

این چادر تا برسد بدست تو
هم از کوچه های مدینه گذشته
هم از کربلا
هم از بازار شام...!
چادرت را در آغوش بگیر و بگو برایت روضه بخواند
همه را از نزدیک دیده است...
السلام علیک یا فاطمه الزهرا

حتی بهشت هم که روم پنج شنبه شب
بر زائرین “کرب و بلا ” غبطه می خورم . .
اللهم ارزقنا کربلا بحق فاطمه الزهرا(س)

امام رضا (ع):
هرکس اندوه و مشکلی را از مومنی برطرف نماید خداوند در روز قیامت اندوه از قلبش برطرف سازد.
.
.
.
نزدیکیای عیده.... بیایید کاری کنیم
برای زدودن اندوهی از قلبی ....
برای رفع مشکل گرفتاری ....
برای نشاندن خنده بر لب گرفته ای ....
برای بخشیدن امیدی به انسانی ....
با دلی دلتنگ شما
با بغضی از فراق شما
با دست خالی
با چشمی پر امید به دیدارتان
مینویسم:
اقا جان نمی طلبی؟؟
به نوکری قبولم نداری؟؟
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی
خیمه نشین فاطمه دلم برات پر میزنه
اسم قشنگت آقا جون هر تپش قلب منه
دلم برای دیدنش می گیره از من بهونه
ندبه می خونم دوباره با اشکای دونه دونه . . .

مارادونا مدتی به خاطر افسردگی پس از ترک اعتیاد در آسایشگاه روانی بستری بود
وقتی مرخص شد حرف قشنگی زد :
اونجا دیوونه های زیادی بودند؛
یکی می گفت من چگوارا هستم همه باور میکردند!
یکی می گفت من گاندی هستم همه قبول می کردند!
ولی وقتی من گفتم مارادونا هستم!!
همه خندیدن و گفتن هیچ کس مارادونا نمیشه …!!
اونجا بود که من واقعا خجالت کشیدم که چی به سر خودم آوردم…
در این دنیا غرور دمار از روزگار آدم در میاره ؛
و دقیقا گرفتار چیزی میشی که فکر میکنی هرگز در دامش نخواهی افتاد !!!
مراقب خودتان باشید…
برگ ها همیشه زمانی میریزند که فکر میکنن طلا شدند
- دیگو آرماندو مارادونا -
آمدم حال تو را از در و دیوار بپرسم...

آمدم حال تو را از در و دیوار بپرسم. ای سفر کرده جاوید من، ای مادر خوبم. آمدم بر غمِ بی مادری ام زار بگریم. آمدم باز که سر بر در این خانه بکوبم.
آه ای ظلمت سنگین پر اندوه. نیک دانی که چه شبها لب او گرم دعا بود؟ آخ ای خانه خورشید، گواهی. که به هر لحظه به لبهای زنی غمزده گلبانگ خدا بود.
وای، وای ای در و دیوار که این گونه خموشید بدانید، آنکه یک عمر پر از حادثه مهمان شما بود، آنکه کوچید از این خانه به سرمنزل جاوید، پای تا سر همه آئینه ایمان و صفا بود...
آه ملکها، آه ای همه وسعت تاریکیِ شبهای مدینه بدانید... بدانید که در گوشهی سجادهی مادر، همه نور خدا بود و همه درد ولا بود. به هر دور تسبیح که چرخید، همهْ عالم و آدم، در آن سوزِ دعا بود.
آمدم مادر خوبم، آمدم تا که به خود بار دگر زهر یتیمی بچشانم. آمدم تا که به یاد تو شبی زار بگریم. تا که شرح غم بیمادری ام را، به فضا و در دیوار بگویم.
آمدم تا که پیشانی خود را، چو تو برخاک عبادت بگذارم. گل اشکی بفشانم، آبی از دیده ببارم...
آمدم باز که سر بر در این خانه بکوبم، آمدم بر غم بی مادریم زار بگریم...
آه ای مادر غمها، آه ای مادر خوبم...
تا آن روز، اگر کسی نتوانسته بود ناله ی شبهای علی (علیه السلام) را در نخلستانها بشنود؛ پای جنازه ی فاطمه (علیهاالسلام) امّا شنید. جگرش می گداخت و اشک می ریخت. می سوخت از اینکه هیچ کس برای دفاع از فاطمه اش برنخواست. هیچ کس به خاطر دختر رسول خدا، حاضر نشد یک سیلی بخورد! می سوخت چون فاطمه اش خیلی «جوان» بود.
هنوز هفتاد هشتاد روز از شهادت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نگذشته بود. امّا آمدند و گفتند: «مردم یادشان رفته! چرا علی خودش نمی آید از حق خودش دفاع کند؟ علی خودش باید دست به کار شود!» فاطمه (علیهاالسلام) بر پهنه ی تاریخ فریاد کشید که: «مَثَلُ الإمام مَثَل الکَعبَه: حال که مردم به او پشت کرده اند، علی فریادِ چه بزند؟ کدام گوشِ پنبه ای را شنوا کند! مردم باید سراغ امام بروند نه امام.»
این فقط قصه نیست که بنشینید و به یکی بود و یکی نبودم گوش کنید. اصلاً، سیاه مشقهای من را، هر چقدر دوست دارید بخوانید، بسوزید، حس کنید، اگر چشمانتان هم تَر شد، اشکالی ندارد. فقط شما را به خدا، به این سوال فکر کنید که «چرا فاطمه اینقدر جوان پرکشید؟!». «چرا اینقدر لاغر شده بود؟!». ناحِلَت الجسم شده بود. مُنهَدَّت الرکن شده بود. در توصیفش، نوشته اند: «کالشَّبَه» یعنی به قدری لاغر شده بود که در بسترِ خواب، به شَبَهی می مانْد.
امروزش با دیروزش فرق می کرد. زنهای مدینه می آمدند و سوال می کردند: «خانم، بیماری شما چیست که اینقدر شما را از پای در آوردهاست؟» می فرمود: «بیماری من، تنها از تنم نیست. بلکه می سوزم از ظلمی که به «علی» رفته است. «پرواز پدرم» و «ظلم به علی»، این دو، جسمم را کاهانده است.»
گفتند: «ای کاش پدر بزرگوارت، جریان ولایت امیرالمومنین را تمام می کرد که اختلافی پیش نیاید و خیال مردم راحت شود!» فاطمه (علیهاالسلام) پاسخ داد: «هل تَرَک أبی عُذرٍ بَعد غدیر؟ مگر غدیر نبودید که پدرم فریاد زد و تا پایان، پایش ایستاد؟ مگر پدرم عذری گذاشت؟»
این ها بود که دانه دانه، جواهرات چشمهای فاطمه (علیهاالسلام) را بیرون می کشید. که با چهار کودک بیاید و کنار بقیع، زار بزند. چون با تمام وجود حس می کرد که بشریّت، فقط و فقط سی سال فرصت دارد که از دریای معرفت و عدل و علم اولین و آخرین «علی» استفاده کند. ولی افسوس که بیست و پنج سال خانه نشینی در راه است و پنج سال باقی مانده هم به جنگ! بعد از آن هم، بشریت، برای همیشه حسرت وجود «علی» را خواهد کشید.
پس صدیقه طاهره (علیهاالسلام) از درون می سوخت. و کنار قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله) ناله می زد: یا رسول الله! بابا! به خدا بعد از تو تنها شده ام. بابا! برخیز و ببین مردم جواب سلام علی را هم نمی دهند. بابا! فاطمه زائری برای قبر خودش نمی خواهد فقط دعا کن زودتر پیشِ تو بیاید!» علی (علیه السلام) هم در غم از دست دادن چنین فاطمه ای باید این چند روز، چند سالی پیر شده باشد!
پای جنازه ی فاطمه (علیهاالسلام)، مرور کرد تمام آن روزهای زیبای گذشته را. که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نزد فاطمه (علیهاالسلام) آمد و فرمود: «فاطمه جان، این دیگر عبدالرحمن عوف و دیگری با آن وعده های آنچنانی نیست. این «علی» است به خواستگاریت آمده است!» فاطمه ی جوان، نرگس چشم هایش را به زمین دوخت و فقط یک جمله فرمود: «آیا خدا و شما پدر راضی خواهید بود؟ أ رَضِی الله لِی و رَسولُه؟»
همین دیروز بود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پرسید: «علی جان، فاطمه را چطور یافتی؟» و فقط یک جمله جواب شنید: «بهترین همراه برای اطاعت خدا!»
تا آن روز، اگر کسی نتوانسته بود ناله ی شبهای علی را در نخلستانها بشنود؛ پای جنازهی فاطمه امّا شنید...
می خواهم «نوشته» را تمام کنم اما چه کنم که دلم نمی آید.
حضرت فاطمه و پیامبر (سلام الله علیهما) نشسته بودند که جبرئیل آمد. کمی بعد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «فاطمه جان! می دانی جبرئیل چه می گوید؟» فاطمه (علیهاالسلام) سر را پائین انداخت و پاسخی نداد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «خداوند علیّ اعلی می فرماید: سلام مرا به فاطمه برسان و بگو هر حاجتی دارد بخواهد که برآورده می کنم!»
فاطمه (علیهاالسلام) قدری فکر کرد و فرمود: «لا حاجَهَ لِی غَیر النَّظر إلی وجهِهِ الکریم: حاجتی ندارم جز اینکه بتوانم صورت زیبای خدایم را ببینم.»
فدای قلبت ای مادر غمها، مادر خوبم،
و اشکهایت یا علی...
نویسنده:سید محمدحسن لواسانی
مجنون شدم که راهی صحــرا کنی مرا
گاهی غبــار جاده ی لیلا ، کنی مرا
.
کوچکـــــ همیشه دور ز لطف بزرگـــ نیست
قطره شدم که راهی دریـــا کنی مرا
.
پیش طبیبـــــ آمدهام، درد میکشم
شاید قرار نیستـــــــ مداوا کنی مرا
.
من آمدم که این گره ها وا شود همیـن!
اصلا بنا نبود ز سرتـــــــ وا کنی مرا
.
حالا که فکـــــر آخرتم را نمیکنم
حق میدهم که بنده دنیـــا کنی مرا
من، سالهاستـــــــ میوه ی خوبی نداده ام
وقتش نیامده که شکوفـــــــا کنی مرا
.
آقا برای تـــو نه ! برای خودم بد است
هـر هفته در گنـاه، تماشـا کنی مرا
.
من گم شدم ؛ تــــــو آینهای گم نمیشوی
وقتش شده بیائی و پیــدا کنی مرا
.
این بار با نگاه کریمانهاتـــــــ ببین
شاید غلام خانه زهـــــرا کنی مرا
سالمون زهرایی تموم میشه ...
زهرایی هم شروع میشه...
چکیده: این نوشتار با هدف عرضه قرائت های نو از آیات حجاب و نقد و بررسی آنها به سامان رسیده است.
قرائت محمد عابد الجابری، محمد شحرور، محمد سعید القدال، محمد سعید العشماوی، عبدالفتاح عبدالقادر و احمد عقیله، در این پژوهش عرضه شده است.
مستندات اصلی این دگراندیشان در قرائت های نو عبارتند از: 1- عرف و عادت عرب جاهلی 2- علت حکم 3- واژگان و جملات آیات 4- اسباب نزول 5- آیات قرآن
مجموع آیاتی که در این نوشتار به بحث و بررسی گرفته شده است عبارتند از: آیه پنجاه و سوم سوره احزاب، آیه سی و یکم سوره نور و آیه پنجاه و نهم سوره احزاب.
در نقد و بررسی این نظریات نویسنده از سبب نزول، واژگان آیه، آیات قرآن، علت حکم و ... سود می برد.
كليد واژه ها: حجاب، جابری، شحرور، عقله، القدال، عشماوی، علت حکم، فلسفه حکم، سبب نزول
مقاله را در ادامه مطلب مطالعه کنید.
اﺯ ﺑﻮﺩﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ دعا ﺑﻪ درگاه ﺧﺪﺍوند ، ﭼﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴﭻ ! ﺍﻣﺎ ، ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ !
ﺧﺸﻢ ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ، ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ
" ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ،
ﮐﻪ ﺣﺎلمان ﺧﻮﺏ می ﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ با ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩن ها ، خیال ﺁﺳﻮﺩﻩ تری داریم …"
من یک زنم
منبع عشق هستی
.
.
.
دور از دسترسم
برای گزند رساندن به لایه های نازک احساسم
لیلی نیستم
دنبال مجنون قصه ها نمی گردم
در پی خویشم
و شفای زخم هایم
گوی عشقم
زیر غباری سنگین
از لایه های مرده گذشته گم شده
باید تازه اش کنم
من تکرار خستگی ناپذیر
مهری هستم
که آدرس های اشتباهی
مرا در انتهای بن بست ته نشین
نخواهد کرد
و برق هیچ هوسی
کورم نمی کند
ایستگاه موقت نیستم
شبیه هیچ کاروانسرای بین راهی هم نیستم
ارزشم بر تکه کاغذی
به امضایی بی اعتبار ثبت نمی شود
از خویش دور نخواهم شد
تا به فریب ادعا نزدیک نشوم
ایستاده ام
زنده
محکم
چرا که من
خود عشقم
❤هشت مارس روزجهانی زن مبااااارک❤
وجود دارند مردمانی که
زندگی شان با کمترین تنش و آشفتگی می گذرد
آنها خوب می پوشند
خوب می خوابند
آنها به زندگی ساده خانوادگی شان خرسندند
غم و اندوه زندگی آنها را کمتر مختل می کند
و غالبا احساس خوبی دارند
شايد باورش سخت باشد
اما مردمانی اینگونه زندگی می کنند!
اما من یکی از آنها نیستم ! از آن انسانهای خوب …
من حتی به آنها نزدیک هم نیستم
آن ها کجایند و من کجا !
این انسانها ؛ انسان های خوب و ساده …
همچو انعکاس ماه در زلال برکه اند
لمس شدنی نیستند ولـی… زیبایی بخش ظلمت شبند.
خدایا !
من همانم که گاه خندانم،
و گاهی گریان.
گاه شکرگزارم،
و گاهی درحال گله کردن.
گاه بنده ی توام،
و گاهی بنده ی خویش!
خدای همیشگی ام!
من مبتلا به گاه و بی گاههای همواره ام،
بیماری نامتعادل که همیشه به نسخه ی طبیب خویش عمل نمی کند!
اسیر خویشتنم؛
و گاه و بی گاه های اسارت گونه ام مرا در برگرفته است…
معبود آزاده ام!
بندهای گاه ها و بی گاه های زندان تنم را… از هم جدا كن!
مرا به آغوش خویش دعوت كن!
که تشنه ترینم به آن…
تمام این گاه و بی گاه های مدامم را،
ببخش…
به حق خدایی همیشه پایدارت!
الهی آمین…
کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد
سوار صاعقه پا در رکاب خواهد شد
کدام جمعه ز عطر بهشتی گل یاس
بهار غرق شمیم گلاب خواهد شد . . .
.
.
.
جز تو کسی نیامده آقا ، سر قرار
انگار بی تو نیست کسی ، غرق انتظار
این جمعه هم گذشت و تو مثل همیشه باز
در انتظار خویش نشستی به انتظار . . .
خدای من؛ نه درکعبه است ؛ نه درکلیسا؛ نه درمعبد
خدای من
همین جاست؛ کناردلواپسی هایم؛ بغض هایم؛ خنده هایم
خدای من؛ می بیند مرا
هرجاکه باشم میفهمد مرا
باهرزبانی که سخن بگویم
خدای من
حواسش درهمه ی احوال به من هست
خدای من؛ مرا ازهیچ نمی ترساند
جز بی فکرسخن گفتن و رنجاندن دلی
خدای من؛
خدای تمام مهربانی هاست!
ترجیح می دهم؛ باکفش هایم
درخیابان راه بروم وبه خدا فکرکنم
تا این که در مسجد بنشینم و به کفش هایم فکرکنم…
دکترشریعتی
خداوند می بیند چشمی که دزدکانه می نگرد
روزی امام علی(ع) در شهر کوفه شیطان را دیدند که تیرهایی به همراه دارد که یکی از ان تیرها از نوکش زهر میچکد . گفت : ای ملعون چرا این تیر با بقیه تیر هایت فرق دارد . ان ملعون گفت : یاعلی این تیر را فقط برای نشانه گیری چشم شیعیانت به کار میبرم انقدر میزنم تا به هدف بخورد و کورشان کنم .گفت : چگونه ؟؟؟ گفت : با نگاه لذت بخش به دختر جوان چشمشان را کور می کنم وقتی چشمشان کور شد دل هم کر و کور میشود و هرچه در باره خدا بگویید در گوششان فرو نمی رود .
مطلب جالب اینجاست که ابن ملجم مرادی (لعنه الله) یک ضرب شمشیر بیشتر به امام علی (علیه السلام) نزد امام اکثر مردم در حال حاضر هر روز صدها بار بلکه بیشتر به امام علی (ع) شمشیر میزنند . چون مولا علی (ع) فرمودند : هرکس یک نگاه هوس الود به زن نامحرم داشته باشد چنان است که هفتاد ضربه شمشیربه علی زده باشد.
_______________________________________________
نیز بنگرید که چگونه به چشم بر هم بستن (يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ) و حفظ پاک دامنی (وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ) امر فرموده است؛ زیرا خداوند می¬خواهد ما را از هر چه به گناه منجر می¬شود دور کند. پس نگاه، اولین گام به سوی ارتکاب حرام است، و انسان هنگامی که چشمش را می بندد احساس شیرینی در وجودش ایجاد می شود و این همان است که پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله – بدان خبر داده است؛ آنجا که می فرماید: نگاه (به نامحرم) تیر مسمومی از تیرهای شیطان است که هر کس آن را از ترس خدای مهربان ترک کند خداوند آن را به نوری تبدیل می کند که شیرینی اش را در قلب خود می یابد.
پیامبر اکرم (ص) می فرماید: نگاه اول برای توست و دومی به ضرر توست
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: کسیکه به خانه همسایه خود نگاه کند و شرمگاه شرمگاه مردی یا مو و عضوی از بدن زن را ببیند بر خداوند سزاوار است او را به دوزخ برد و با منافقینی که در دنیا عیوب مردم را جستجو می کردند محشور نماید . و از دنیا بیرون نرود تا اینکه خداوند او را رسوا نماید و در قیامت عیوب او را برای مردم اشکار سازد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: کسی که دیده خود را از نگاه به زن سیراب کند خداوند در قیامت چشم های او را به وسیله میخ های آتشین و اتش پر می کند و چون حسابرسی مردم به پایان برسد او را به جهنم می اندازد . مگر اینکه توبه و باز گشت نماید .

خبر فوری !!!!!
یک کلام
حال مادر خراب است ...
حال مادر پس از گذشت ۱۱۷۶ سال از غیبت یوسف اش
روز به روز بدتر و بدتر می شود
و اینجا شیعه خانه ی امام زمان است
جایی که دختران از حرمت چادر اندک فهمیدند
و
پسران از غیرت ....
و ما در کوچه تنگ زمــــانـــه برای امام غائب مان
سیـــلــی که هیـــچ !
غصه هم نخورده ایم ...
.: Weblog Themes By Pichak :.